موکل در چه صورت حق عزل وکیل را ندارد؟

موکل در چه صورت حق عزل وکیل را ندارد؟

به اشتراک بگذارید

  

گردآوری شده توسط گروه سیاسی ممتاز نیوز:

 

یک حقوقدان گفت: اگر شخصی در ضمن یک عقد لازم مثل عقد بیع به‌عنوان وکیل انتخاب شده باشد و یا به‌ صورت توافقی در وکالتنامه اشاره به وقوع عقد لازمی شود و عبارت “ضمن عقد خارج لازم” درج شود، طرف مقابل یعنی موکل، حق عزل وکیل را ندارد.

به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران، طبق ماده‌ ۶۵۶ قانون مدنی، وکالت قرار‌دادی است، که به موجب آن یکی ازطرف‌ها، طرف دیگر را برای انجام کاری نماینده‌ خود می‌کند. مفهوم انحلال یک قرار‌داد نیز (برای مثال قرار‌داد وکالت) این است که آن قرار‌داد به صورت صحیح بین دو شخص بسته شده، اما به جهتی قرارداد مذکور به هم می‌خورد.   

 

 

“سیدعلی شاه‌صاحبی”حقوقدان و وکیل دادگستری طی ارسال یادداشتی به باشگاه خبرنگاران به بررسی حقوقی انحلال قراردادها مطابق بر قوانین مدنی  پرداخته، که متن آن به شرح زیر است.

 

 

 

 

 

قرارداد وکالت در دو صورت  عزل وکیل توسط موکل و استعفاء وکیل قابل فسخ است. یعنی چون قرار‌داد وکالت، قرار‌دادی است جایز، طبق ماده ۶۷۹ قانون مدنی، موکل می‌تواند هر وقت بخواهد وکیلش را عزل و برکنار کند و از طرفی دیگر، وکیل نیز حق دارد هر زمان ‌که خواست از سمت وکالت استعفا دهد.

 

 

 

 اگر شخصی در ضمن یک عقد لازم مثل عقد بیع به‌عنوان وکیل انتخاب شده باشد و یا به‌ صورت توافقی در وکالتنامه اشاره به وقوع عقد لازمی شود و عبارت “ضمن عقد خارج لازم” درج شود،  طرف مقابل یعنی موکل، حق عزل وکیل را ندارد.   

 

 

 

نمونه بارز این امر وکالت زنان در طلاق است. یعنی چنانچه زن وکالت طلاق خود را در ضمن یک قرار‌داد لازم یعنی ازدواج و یا یکی از عقود لازم دیگر مثل عقد بیع به دست آورده باشد، شوهرش نمی‌تواند وی را عزل کند. اصطلاحاً به این نوع از وکالت، “وکالت بلا‌عزل” گفته می‌شود.

 

 

 

اگر در مواردی که وکیل قابل عزل باشد، موکل وکیلش را عزل کند و موکل از این امر آگاه نشود و موضوع وکالت را اجرا کند، طبق ماده‌ی ۶۸۰ قانون مدنی تا زمانی که وکیل از عزل خود مطلع نشده است، اموری که انجام داده، درباره‌ موکل نافذ و مؤثر است. برای مثال اگر یک روز فردی به دیگری وکالت ‌دهد خانه‌‌اش را بفروشد، فردای آن روز پشیمان شود و وکیل را از سمت وکالت عزل ‌کند و وکیل نیز از این موضوع مطلع نشود و فردای آن روز خانه را بفروشد، در این حالت معامله معتبر و قانونی شناخته می‌شود.

 

 

همچنین باید توجه داشت که بر طبق ماده‌ی ۶۸۱ قانون مدنی حتی اگر وکیل استعفا بدهد، تا زمانی‌که موکل قرار‌داد وکالت را بر‌هم نزده است، وکیل “می‌تواند” در کار‌های موکل دخالت کند.

 

 

همین‌طور عواملی که سبب انفساخ عقد وکالت می‌شوند،  فوت وکیل یا موکل، جنون وکیل یا موکل، سفاهت وکیل یا موکل، از بین رفتن مورد یا موضوع وکالت، انجام عملی منافی با وکالت، توسط موکل و پایان مدت وکالت است.

گران‌ترین وکیل ایران اصلا پرونده‌هایش را نمی‌بیند

مروز به این مقاله و خبر برخورد کردم و برام جالب بود که آدمی با داشتن معلولیتی جدی این همه موفق میشه و خیلی از ماها با یه ناراحتی کوچیک حسابی قافیه رو می بازیم

این آقا همین جاست تو همین شهر و با همین شرایطی که همه ما داریم زندگی می کنیم ..ولی اون کجا و خیلی از ماها کجا

اون فهمیده که زندگی ارزش داره

به این که کاری شدنی هست اعتقاد و ایمان داره 

 

وقتي ايمان داشته باشي كه كار شدني است (،ايماني حقيقي)،فكرت راههاي انجام اونو پیدا خواهد کرد .

 

 

 

گران‌ترین وکیل ایران اصلا پرونده‌هایش را نمی‌بیند

او گران‌ترین وکیل ایران است. یکی از مهم‌ترین پرونده‌های تاریخ قضائی ایران را وکالت کرده و بیشترین حق‌الوکاله را گرفته است؛ چیزی در حدود یک‌ و نیم میلیارد تومان.

 

علی صابری (وکیل نابینا) از آن دست آدم‌هایی‌ است که مفهوم معلولیت و توانایی را در ذهن به‌هم می‌ریزد. او توانسته با پشتکار و اعتماد به نفس، به هر چیزی که به آن معلولیت می‌گویند، غلبه کند و در حرفه خودش یکی از جنجالی ترین‌ها باشد.

دفتر وکالت علی، شلوغ است. دارد لایحه را به یکی از موکلان‌اش دیکته می‌کند. همه، با وقت قبلی آمده‌اند. علی فقط بعدازظهرها دفتر است. هیچ‌کس از دیدن وکیل نابینا تعجب نمی‌کند، این روزها علی دیگر برای خودش اسم و رسمی دارد و همه از معلولیت‌اش و موفقیت‌های عجیب و غریبش باخبرند.

 

 

با چشم دیگران

 

 

او نمی‌بیند و نمی‌تواند هیچ‌کدام از پرونده‌هایی را که در دست دارد بخواند چون آنها به خط بریل نیستند، نمی‌تواند آخرین قوانین مصوبه ر ا ببیند چون هنوز فرصت نشده آنها را به خط بریل درآورند. نمی‌تواند در دفاع از موکلان‌اش لایحه بنویسد. نمی‌تواند در چشم‌های موکلان‌اش نگاه کند و راست و دروغ حرف‌هایشان را بفهمد.

نمی‌تواند تنها و بدون همراه به دادگاه برود و با همه این حرف‌ها باز هم به نظر علی، چشم آخرین عضوی است که یک وکیل به آن نیاز دارد؛ «ندیدن را می‌توان حل کرد. آدم باید فقط خودش را از تک و تا نیندازد. من مدت‌هاست به دیدن از دریچه چشم دیگران عادت کرده‌ام. طوری برنامه‌ریزی کرده‌ام که هیچ‌وقت با مشکلم دست تنها رودررو نشوم. از اول برنامه کار تیمی برای خودم درست کرده‌ام.

دوستان بسیار زیادی دارم؛ وکلایی که با هم روی پرونده‌ها کار می‌کنیم، با هم آنها را می‌خوانیم، با هم لایحه می‌دهیم و... جدا از همه این حرف‌ها منشی من هم آدم منحصر به فردی است.

منشی یک فرد نابینا باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد. او چندین برابر دیگران کار می‌کند و مجبور است همه چیزهایی که نابینا نمی‌تواند بخواند، برایش بخواند و همه چیزهایی که نمی‌تواند بنویسد، برایش بنویسد. منشی یک نابینا در حقیقت چشم‌های او هم هست».

کتاب بریل و قلمم را بردم سرکار!

به نظر علی صابری، همه چیز به چشم مردم عادی می‌شود؛ حتی مردی با عصای سفید در راهرو‌های تنگ و تاریک دادگستری؛ «وقتی از جامعه اقلیت باشید، همیشه محدودیت‌هایی دارید. مردم از دیدن شما در هر جایگاهی تعجب می‌کنند.

بعد از فارغ‌التحصیلی مدتی در قسمت ارشاد دادگستری لواسان مشغول شدم. آن موقع حضور من برای خیلی‌ها غیرقابل باور بود. بالاخره قسمت ارشاد قسمتی است که به مراجعه‌کنندگان راهنمایی حقوقی می‌دهد و با شنیدن دعوای آنها به آنها می‌گوید چه باید بکنند. اینکه فرد نابینا در مراجعه مستقیم با مردم باشد و بخواهد به آنها راهنمایی بدهد و از عهده کار هم برآید، برای خیلی‌ها قابل قبول نبود.

اوایل برای من هم مشکل بود. جای خالی چشم‌هایم را به‌شدت احساس می‌کردم اما زود خودم را دریافتم. تصمیم گرفتم مثل همه آدم‌ها باشم. محیط کارم را برای خودم راحت و دلپذیر کنم. این شد که یک روز یک کتاب حقوقی که به زبان بریل بود، با یک قلم سبک مخصوص نابینایان که به آن لو قلم می‌گویند با خودم بردم سر کار. آنجا نشسته بودم و مابین مراجعه‌های مردم کتاب می‌خواندم و یادداشت‌برداری می‌کردم.

تصور کنید مردم با چه صحنه‌ای رو‌به‌رو می‌شدند؛ نابینایی که در قسمت ارشاد قضائی نشسته، کتاب بریل می‌خواند و خلاصه‌برداری می‌کند. بعد از مدتی، حضورم برای همکاران بسیار عادی شد؛ آن‌قدر که معلولیت مرا از یاد بردند و با خیلی‌هاشان صمیمی شدم».

 

 

مردم از وکیل گریزان‌اند

 

 

سر علی صابری، شلوغ است و در زمانی که همه به خاطر هزینه بالای وکالت از آن فراری‌اند، یک وکیل نابینا این همه مشتری داشته باشد جالب است؛ «نمی‌دانم شاید به خاطر پرونده هموفیلی‌هاست. البته من برای به دست آوردن مقام و مرتبه فعلی‌ام خیلی زحمت کشیده‌ام. حقیقت این است که مردم ایران زیاد اهل وکیل گرفتن و کارها را به دست وکیل سپردن نیستند و بیشتر ترجیح می‌دهند خودشان کارشان را انجام دهند و پول وکیل را هم در جیب بگذارند.

آنهایی هم که یک وکیل می‌گیرند، ترجیح می‌دهند پولشان را به وکیلی بدهند که هم سابقه زیادی داشته باشد، هم سن و سالش بالا باشد و هم مشکل خاصی نداشته باشد. خودتان ببینید در چنین شرایطی، مطرح شدن برای یک وکیل نابینای سی و چند ساله چقدر دشوار است؟ قضات حالا دیگر مرا شناخته‌اند و از دیدن من و همراهم در دادگاه تعجب نمی‌کنند. دفاعیات شفاهی را من انجام می‌دهم و مسائلی که نیاز به خواندن یا نوشتن دارد، همکارم انجام می‌دهد.

با نا بینایی‌ام هیچ مشکلی جز رفتار‌های ناپسند برخی همکاران ندارم، البته این را به گردن فرهنگ جامعه می‌گذارم؛ جامعه‌ای که به معلول به عنوان یک پدیده می‌نگرد و از پیشرفت او تعجب می‌کند و در برخی شرایط متاسفانه به او حسودی می‌کند